خدمت در قلمرو جنگل (گرگ)سایه درخت سرو کمکم خودش را بطرف تخت پرزرق وبرق داخل ایوان مسلط به جنگل می کشانید وجناب شیر گاهی سر مبارکش را تکانی می داد تا با آن سایه جلو نور خورشید را بگیرد تا وقتی که سایه کامل شود وبه چشمان حضرت والا آسیبی نرسد وبهرهای از نور خورشید هم برده باشد در این گیرودار وکشاکش با آفتاب وسایه بود که جناب گرگ برای ورود اجازه می طلبید او می خواست عرض ارادتی کرده باشد وهم اینکه دست بوسی روزانه را فراموش نکرده باشد وبه جناب شیر بفهماند که در هر حال در خدمت او می باشد وهم اینکه اگر در این اثنا دستور تازهای باشد به جان ودل اجرا کند واطاعت امر کرده باشد اما اندک نور خورشید که به چشم جناب شیر تابیده بود اندکی خاطر اورا مشوش نموده بود ودر اجازه ورود تعلل می فرمود تا اینکه بعد از مدت زمان لازم دستور صادر گردید وگرگ به رسم ادب زمین ادب رابوسه زند وکسب تکلیفات نماید گرگ ابتدا بعداز ورود دست بر زمین نهاد وپوزه خویش بر روی دوست گذاشت وسرش را در فاصله بین دودست بر خاک مالید وگاهی سررا به این سو وآن سو می چرخانید سپس شروع به کشیدن بدنش درروی زمین کرد ودر حین این حرکت دم خود را به رسم اظهار بندگی بروی زمین می کشاند وگاهی در هوا تکان می داد تا بندگی وبردگی خویش را ثابت کند وهمچنین گوش های خود را به گردنش می چسبانید تا بگوید گوش شنوایی جز اوامر جناب شیر راندارد او در حالیکه پوزهاش را به زمین می سایید دندانهایش راهم پنهان می کند تا مبادا جناب شیر نگران دندان طمع او شود صدای زوزه او بخوبی می گوید که ا>چنان دندانش رامی فشارد بهم که نفسش بصورت زوزه بیرون می آید ودر حین انجام زمین ادب بوسی پلک چشم وچشم خودرا نیمه باز می دارد تا از چشمانش نگاه بدی که نا خوشایند شیر است دیده نشود واین آداب ادامه دارد تا اینکه جناب شیر بگوید گرگ چه در سر داری آن موقع گرگ عقب عقب خودش را به کناری می کشد که جایگاه مخصوص خودش می باشد وبیان می دارد این چاکر خدمت گزار چیزی جز سلامتی حضرت اقدس در سر ندارد وهر دارد از برکت وجود حضرت اشرف است ما جز خدمت در جوار شیر در فکر خود نداریم گرگ هر چند دم کلفتی ندارد که بتواند در خدمت گزاری تکان دهد وخوشایند واقع شود ونه شامه قوی که بتواند هر گونه بویی را حس کند اما در عوض چیزهای دیگری دارد که بطور مورثی از اجداد ونیاکانش به ارث برده است در اصل به واسطه همین خصوصیات است که در رکاب جناب شیر سالهاست که او ونیاکانش خدمت می کنند وروزی خود وفرزندانشان را بدست می آورند وجز آنها کسی را در این درگاه توانایی خدمت نمی باشد گرگها در اصل در پیشانی خود تعدادی موی بزرگ دارند که در عرف حیوانات به موهای مرگ مشهور می باشد وچنانچه این موها در پیشانی گرگ به حرکت در آید وچشمان گرگ به گردش در آید آن حیوان مورد غضب است وباید بدونه معطلی خودش را به مطبخ خانه شیر معرفی کند اما خاصیت دیگرش در چنگالهای قوی او قرار دارد که همراه بادندانهای تیزش کار آمدترین حکمت گرگ است وباید بدانیم دهان گرگ وقتی باز شود تا بنای گوش او باز می شود ودر این هنگام تمام حسن او اشکار می گردد وسنگ تمام در خدمت به شیر می گذارد ولذا به واسطه این حکمت هاست که گرگ درمقام مشاور اعظم شیر قرار دارد ودر امورات لازم نظرات خود را بیان می کند حس وخوی درندگی را به نحو احسن می دانند واین خانواده به هیچ عنوان برای خود خویشاوندی نمی گیرند وتنها در خانواده خود تعامل دارند نسل آنها کم است اما خوی آنان زیاد است هرگز به کسی اعتماد ندارند حتی به خودشان واین در هنگام خواب آنان مشهود است اگر مهمانی ترتیب دهد اگر روز باشد که بعد غذا پراکنده می شوند اما اگر شب باشد بعد شام بصورت دایره ای در کنار هم قرار می گیرند وتا صبح همدیگر رانگاه می کنند وای به روز کسی که در حین این نگاههای خیره لظه ای چشمش را ببند آنموقع دیگران حق دارند تابر سر اوریخته وگوشتش را بخورند لذا به واسطه این خوی ها می باشد که جناب شیر باگرگ الفت دیرینه ای دارند وهمیشه مورد لطف شیر ودر رکابش قرار می گیرد ....نظر دهید ادامه دهم یانه....................................نویسنده :شریف
e-mail : abotlbz@Yahoo.com